فصل اول زيست هشتم
cache01last1493649659

همراه درس

یه همراه خوب توی درس های شما :))


نمونه سوالات زبان انگلیسی نمونه سوالات زبان انگلیسی


فصل اول زيست هشتم

دستگاه عصبی . مغز و نخاع

دستگاه عصبی مرکزی قسمتی از دستگاه عصبی است که در درون محفظه‌ای استخوانی به نام استخوان جمجمه و ستون فقرات قرار گرفته است و شامل مغز و نخاع می‌باشد. از نظر ساختمانی در سیستم اعصاب مرکزی دو قسمت به نامهای ماده سفید و ماده خاکستری قابل تشخیص می‌باشد. مغز شامل قسمتهای متنوعی است که هر کدام از آنها در عین حال که با یکدیگر در ارتباط هستند کارهای متفاوتی را انجام می‌دهند.

تکامل مغز در مهره داران

در ماهیهای اولیه و دوزیستان ، نخاع و مغز در یک راستا قرار دارند. ولی در سایر مهره داران بویژه در پستانداران بین مغز و نخاع یک خمیدگی پدید آمده است که در پستانداران عالی به 90 درجه می‌رسد. این خمیدگی ناشی از حجم زیاد نیمکره‌های مخ است. حجم مغز بویژه نیمکره‌های مخ در مهره داران اولیه رشد اندکی دارد. ولی در مهره داران عالی وسعت زیادی دارد.

سطح نیمکره‌های مخ در مهره داران اولیه تا پستانداران اولیه صاف ، ولی در پستانداران عالی بویژه انسان چین خوردگی فراوان دارد. مغز آدمی بزرگترین مغزها نیست اما وزن آن نسبت به جثه آدمی بیشترین است و با در نظر گرفتن سایر شرایط بهترین مغز است. مغز مهره داران در دوران جنینی دارای سه قسمت اولیه به نامهای مغز پیشین ، مغز میانی و مغز تحتانی است. از این قسمتها بتدریج بخشهای مختلف مغز پدید می‌آیند.عمل دستگاه عصبي

- دستگاه عصبي در جهت ايجاد هماهنگي بين اعمال سلول‌ها و اندام‌هاي مختلف بدن، تکامل حاصل کرده است.

خواص ويژه‌ي دستگاه عصبي

1- تأثيرپذيري نسبت به محرک‌هاي خارجي-3هدايت جريان عصبي

2- ايجاد يک جريان عصبي که نماينده‌ي تأثير محرک اس.-4انتقال جريان عصبي

انواع تنظيم عصبي

تنظيم فعاليت‌هاي دروني بدن (داخلي)تنظيم موقعيت جانور نسبت به محيط (خارجي) *در بسياري از موارد، هر دو نوع تنظيم عصبي داخلي و خارجي با هم کار مي‌کنند.

ساختار مغز

مغز در داخل استخوان جمجمه و نخاع در داخل ستون فقرات جای گرفته‌ است. سه پرده که در مجموع مننژ نامیده می‌شوند، مغز و نخاع را از اطراف محافظت می‌کنند.

فيزيولوژيك پرده های مغز

در اطراف مغز و نخاع، سه پوشش وجود دارد که از داخل به خارج، عبارتند از: نرم‌شامه(Piamater)، عنکبوتیه(Arachnoid) و سخت‌شامه(Dura mater). این پرده‌ها بطور کلی "مننژ" نامیده شده که میان استخوان جمجمه و بافت مغز، ستون مهره‌ها و نخاع قرار دارند. این پرده‌ها شدت ضربه‌هایی را که به استخوان سر و ستون مهره‌ها وارد می‌شوند کاهش داده و همچنین به عنوان یک سد شیمیایی در برابر بسیاری از مواد آسیب‌رسان ایفای نقش می‌کنند.[1]

نرم‌شامه

عبارت است از یک ورقه نازک پر عروق که تمام قسمت‌های مختلف مغز و نخاع را احاطه کرده و مستقیما با بافت عصبی مجاور است. نرم‌شامه مغز در سقف بطن سوم، چادر مشیمیه(Tentorium choroid) را به وجود می‌آورد. عروق نرم‌شامه در بعضی از چادرهای مشیمیه بصورت کلافه‌هایی در می‌آیند که آن‌ها را شبکه‌های مشیمیه(Choroid plexus) می‌نامند.[2]

عنکبوتیه

ورقه نازک مشبکی است شبیه به تار عنکبوت که مجاور سطح داخلی سخت‌شامه قرار دارد. عنکبوتیه از نرم‌شامه فاصله دارد و بین این دو لایه، فضایی است به نام فضای تحت عنکبوتیه(Cavumsub arachnoid) که از رشته‌های لیفی شلی تشکیل شده و مایع مغزی – نخاعی(Cerebrospinal fluid) در میان این رشته‌ها جریان دارد. اثر ضربه‌گیری این مایع در حفاظت مکانیکی دستگاه عصبی بسیار مهم است.

در سطح خارجی عنکبوتیه، دانه‌هایی به نام "دانه‌های پاچیونی" یا جوانه‌های عنکبوتیه(Granulationarachnoidles) وجود دارند که وارد یکی از مجاری خونی سخت‌شامه ‌شده و مخازنی را به وجود می‌آورند که عبارتند از: مخزن بین مخچه و بصل‌النخاع که در قاعده مغز قرار دارد و دیگری دور نخاع که قسمت تحتانی آن برای کشیدن مایع مغزی – نخاعی بکار برده می‌شود.

سخت شامه

پرده نسبتا ضخیم و سختی است که به استخوان جمجمه چسبیده و خود شامل دو لایه است که در بعضی نواحی، از یکدیگر فاصله گرفته و رگ‌های خونی را از بین خود عبور می‌دهند. سخت‌شامه بصورت تیغه‌هایی به بعضی از نواحی و شکاف‌های مغز وارد می‌شود، بزرگترین این تیغه‌ها بین دو نیم‌کره راست و چپ مغز است که داس مغزی(FlaxCerebri) نامیده می‌شود.

چادرینه مخچه(Tentoriumcerebelli) و داس مخچه کوچک نیز از سخت‌شامه ساخته شده‌اند. [3]

چادرینه مخچه

پرده‌ای است تقریبا افقی و هلالی شکل که نیم‌کره‌های مخ را از مخچه جدا می‌کند و در وسط دارای شکافی است به نامIncisuratentoriiکه مغز میانی از آن عبور می‌کند.

 

داس مخ

ورقه‌ای است عمودی به شکل مثلث طویل و خمیده که شکل داس را به خود می‌گیرد و در شکاف طولی مغز واقع شده است.[4]

در نخاع، بین سخت‌شامه و استخوان ستون مهره‌ها فاصله مختصری است که فضایی به نام روی سخت‌شامه(Epidural) را به وجود می‌آورد. این فاصله را یک بافت پیوندی سست چربی‌دار و تعداد زیادی رگ‌های خونی اشغال می‌کند. فضایی هم بین سخت‌شامه و عنکبوتیه وجود دارد، که فضای زیر سخت‌شامه(Subdural) نام دارد. هنگامی که پرده‌های مننژ دچار التهاب و یا عفونت شوند، بیماری مننژیت به وجود می‌آید که بسته به عامل ایجاد کننده آن ممکن است باکتریال(عامل باکتری) یا ویروسی باشد و علایمی مانند؛ تب، سردرد و سفت و سخت ‌شدن عضلات گردن را ایجاد کند.

 

 

پرده داخلی : پرده داخلی چسبیده به مغز و نخاع بوده و کار تغذیه بافت عصبی را انجام می‌دهد.

پرده میانی : پرده میانی عنکبوتیه نام دارد که به پرده خارجی چسبیده و از پرده داخلی کم و بیش فاصله دارد.

پرده خارجی : از بافت پیوندی محکم تشکیل شده و به استخوانهای محافظ چسبیده است.

در فاصله بین عنکبوتیه و پرده داخلی مایع شفافی قرار گرفته است که از ترشحات رگهای خونی است. این مایع را مایع مغزی-نخاعی می‌گویند و کار آن محافظت از بافت عصبی است.

مخ

مخ بزرگترین قسمت مغز است و دارای دو نیمکره است که توسط رشته‌های عصبی محکم و سفید رنگی بهم متصلند و ارتباط دو نیمکره نیز از طریق همین رشته‌های عصبی صورت می‌گیرد. قسمت سطحی مخ ، خاکستری رنگ است و قشر مخ نامیده می‌شود. قشر مخ در انسان به علت وسعت زیاد خود و جای گرفتن در فضای محدود حالت چین خورده دارد. در زیر قشر مخ ماده سفید رنگی وجو دارد که از اجتماع رشته‌های عصبی میلین دار تشکیل شده است و این رشته همان دنباله‌های نورونهایی هستند که در قشر خاکستری با سایر قسمتهای دستگاه عصبی قرار دارند.

علاوه بر قشر مخ چند هسته خاکستری در بخش سفید آن وجود دارد که مهمترین آنها غده تالاموس و غده هیپوتالاموس است. هر قسمت از قشر خاکستری کار ویژه‌ای انجام می‌دهد. مراکز مربوط به دریافت و تفسیر اطلاعات رسیده از اندامهای حسی مختلف مانند چشم و گوش و پوست در این قسمت است. قسمتی از قشر خاکستری مرکز حرکات ارادی است. مخ مرکز احساسات ، فکر کردن و حافظه است. نیمکره چپ مخ حرکات طرف راست و نیمکره چپ بدن حرکات طرف راست بدن را کنترل می‌کنند. هر نیمکره کارهای ویژه‌ای را نیز انجام می‌دهد.

نیمکره چپ در زبان آموزی ، یادگیری ، تفکر ریاضی و منطق ، تخصص دارد. نیمکره راست انجام دادن کارهای ظریف هنری ، موسیقی را کنترل می‌کند. تالاموسها مرکز تقویت پیامهای حسی مانند چشم ، درد و ترس هستند و پیامهای حسی را قبل از اینکه به قشر مخ برسند تقویت می‌کنند. هیپوتالاموس مرکز تنظیم اعمال مختلفی از جمله گرسنگی ، تشنگی ، خواب و بیداری و دمای بدن است

مخچه

مخچه قسمتی از مغز است که در پشت و زیر مخ قرار دارد. مخچه دارای دو نیمکره است، اما چین خوردگیهای سطحی آن کم عمق تر و منظم تر است. قسمت سطحی مخچه را ماده خاکستری پوشانده است. مخچه بوسیله دسته تارهای عصبی به بقیه قسمتهای دستگاه عصبی مربوط است.مخچه در کار کنترل فعالیتهای ماهیچه‌ای به مخ کمک می‌کند.

مخچه پیامهای حرکتی را قبل از اینکه به اندامها بروند تقویت می‌کند. در نتیجه حرکات نرمتری از بدن سر می‌زند. حفظ تعادل بدن نیز به عهده مخچه است. برای اینکار چشمها و گوش داخلی وضعیت بدن را به مخچه خبر می‌دهند و مخچه ، ماهیچه‌ها را طوری کنترل می‌کند، که تعادل برقرار بماند. در مجموع کارهایی که مخچه انجام می‌دهد همگی غیر ارادی هستند.بصل النخاع

بصل‌النخاع پایین ترین مرکز عصبی واقع در استخوان جمجمه است. انتهای بصل‌النخاع به نخاع مربوط است. بیشتر بصل‌النخاع از ماده سفید و رشته اعصابی تشکیل شده است که میان نخاع و مغز قرار دارد. بصل‌النخاع فعالیت اندامهای داخلی بدن مانند قلب ، ششها و اندامهای گوارشی را اداره می‌کند. به همین دلیل یکی از مهمترین اجزای مغز است و آسیب وارده به آن مرگ را به دنبال دارد. مغز 12 جفت عصب دارد. این اعصاب با اندامهای مهمی ارتباط دارند.

بطنهای مغزی

در جریان تکامل مغز از لوله عصبی جنینی ، حفره مرکزی لوله عصبی در 4 ناحیه متسع شده و بطنهای مغزی را بوجود می‌آورد. بطنهای مغزی عبارتند از: بطنهای جانبی شامل دو بطن و هر کدام در یکی از نیمکره‌های مغزی ، بطن سوم در ناحیه تالاموس و بطن چهارم در محل بصل‌النخاع و پل مغزی.

مایع مغزی-نخاعی

سیستم عصبی مرکزی در درون مایعی به نام مایع مغزی-نخاعی قرار گرفته که این مایع هم به عنوان ضربه‌گیر سیستم عصبی مرکزی را در مقابل ضربات مکانیکی حفظ می‌کند و هم برای فعالیتهای متابولیکی آن ضروری است. حجم این مایع که از رگهای خونی بافت مغز منشا می‌گیرد بین 150 - 80 میلی‌لیتر متغیر است.عدم باز جذب این مایع و تجمع آن در بطنهای مغزی منجر به شرایطی به نام هیدروسفالی می‌گردد که می‌تواند باعث آسیب پارانشیم مغز گردد.

بیماریهای مغزی

عامل بیماریهای عفونی مراکز عصبی ، باکتریها ، ویروسها و یا موجودات زنده میکروسکوپی دیگرند. در بعضی از این بیماریها مراکز عصبی خونی می‌شوند و در برخی دیگر سموم میکروبها که در جای دیگر بدن مستقر می‌شوند، به مراکز عصبی می‌رسند و آنها را دچار مشکل می‌کنند.

فلج اطفال یا پلیومیلیت

عامل این بیماری نوعی ویروس است که از طریق غذا و آبی که به مدفوع شخص بیمار آلوده باشند، به شخص سالم سرایت می‌کند. ویروس به نخاع می‌رسد و در آنجا به جسم سلولی نورونهای حرکتی آسیب کلی می‌رساند، و ماهیچه‌های تحت کنترل آنها فلج می‌شوند. با استفاده از واکسن می‌توان به راحتی از ابتلا به این بیماری جلوگیری کرد.

مننژیت مغزی

در اثر عفونت پرده‌های مننژ مغز یا نخاع حاصل می‌شود. انواعی از باکتریها باعث این بیماری می‌شوند. یک نوع از این باکتریها به نام مننگوکوک است. علایم بیماری مننژیت به طور ناگهانی بروز می‌کند. حرارت بدن دردناک می‌شود. مننژیت بیماری خطرناکی است و در صورت تاخیر در معالجه باعث مرگ می‌شود.

آنسفالیت

آنسفالیت یک بیماری ویروسی است. ویروس در بخشهای خاکستری مغز مانند بصل‌النخاع و مغز میانی جایگزین می‌شود. ویروسهای سرخک و اوریون نیز ممکن است به مغز برسند و آنسفالیت ایجاد کنند. آنسفالیت ممکن است حاد یا مزمن باشد. در حالت حاد سردرد ، حالت خواب آلودگی در روز و دوبینی عارض می‌شود.

بیماری هاری

میکروب این بیماری نوعی ویروس است که با گاز گرفتن سگ ، گربه وارد بدن آدمی می‌شود. از زمان گاز گرفتن تا بروز بیماری 15 روز تا دو ماه طول می‌کشد.

 

 

 

ساختار نورون- 1آکسون-2هسته-3گره رانویه-4پایانه آکسون-5یاخته شوان6-غلاف میلین

 

1-جسم سلولي: غشا، سيتوپلاسم، هسته و ساير اجزاي سلولي

2- اجزاي رشته‌مانند: دندريت - آکسون

انواع نورون‌ها

1- حسي: داراي دندريت بلند و آکسون کوتاه.

2- حرکتي: داراي دندريت‌هاي کوتاه و آکسون بلند.

3- رابط: ساختاري مشابه نورون‌هاي حرکتي دارد.

اعمال نورون‌ها

نورون‌هاي حسي: کار انتقال پيام‌هاي عصبي از اندام‌هاي حسي به مغز و نخاع را بر عهده دارند.

نورون‌هاي حرکتي: بردن پيام‌هاي عصبي مغز و نخاع به ماهيچه‌ها يا غده‌ها را به عهده دارند.

نورون‌هاي رابط: ايجاد ارتباط بين نورون‌هاي حسي و حرکتي (مثلاً در ماده‌ي خاکستري نخاع).

- جريان عصبي در يک نورون هميشه يک‌طرفه است. جهت آن از دندريت به جسم سلولي و از جسم سلولي به آکسون مي‌باشد.

 

انواع نورون ها ازنظر شکل و ساختار

*نورون یک قطبی (Monopolarneuron): ابتدا یک زایده خارج می گردد که خود به دو شاخه تقسیم می شود. این دو شاخه ازنظر ساختمانی شبیه آکسون هستند. یکی از شاخه ها پیام عصبی را به جسم سلولی منتقل می کند (به عنوان دندریت) و دیگری پیام را از جسم سلولی دور می کند (به عنوان آکسون).

نورون های حسی دارای دندریت بلند و آکسون کوتاه هستند. دندریت این نورون ها ازنظر ساختمانی شبیه آکسون است.

به این نورون ها، نورون های یک قطبی کاذب نیز می گویند. مثلا می توان به نورون های گانگلیون (عقده) ریشه خلفی اعصاب نخاعی اشاره کرد که به عنوان نورون های حسی، پیام های عصبی محیط را به نخاع منتقل می کنند.

 

*نورون دو قطبی (Bipolar neuron): دندریت و آکسون از دو قطب جسم سلولی خارج می شود (همانند نورون های دو قطبی شبکیه چشم)

 

*نورون چند قطبی (Multipolar neuron): دارای دندریت های فراوان و یک آکسون است (مانند نورون های پورکنژ مخچه، نورون های شاخ قدامی نخاع و نورون های هرمی در قشر مغز)

 

انواع نورون ها از نظر عملكرد

انواع نورون ها ازنظر عملکرد تقسیم بندی نورون ها برطبق عملکرد عبارتنداز:

*نورون حسی یا آوران (Sensory, or Afferent neuron):

این نورون ها، پیام های عصبی را به طرف دستگاه عصبی مرکزی می برند. نورون های حسی محیطی را نورون های آوران اولیه (Primary afferent neurons) می نامند.

نورون‌هاي حسي يا آوران، تحريكات را از اعضاي بدن به نخاع و يا مغز منتقل مي‌كنند.

*نورون حرکتی یا وابران (Motor, or Efferent neuron):

نورون‌هاي وابران، دستورها را از نخاع و يا مغز به اعضاي بدن برمي‌گردانند. يعني پیام های عصبی را از دستگاه عصبی مرکزی به سمت محیط هدایت می کنند (یعنی به عضلات صاف، اسکلتی و قلبی یا غدد). نورون های سیستم اتونوم (سمپاتیک و پاراسمپاتیک) حرکتی هستند. در مواردی، نورون هایی که وارد قسمت خاصی از دستگاه عصبی مرکزی می گردند، اصطلاح نورون های آوران و درارتباط با نوروهایی که از آن خارج می شوند عنوان نورن های وابران بکار می رود (مثلا نورون های آوران و وابران مخچه).

*نورون هاي رابط يا ارتباطي (Connector, or association neuron) یا نورون بینابینی یا واسطه ای (Interneuron):

نورون هایی هستند که وظیفه آنها ارتباط نورون ها با یکدیگر در سیستم عصبی است. به عنوان مثال می توان به بسیاری از نورون های واسطه ای در طناب نخاعی، مخچه و قشر مغزاشاره کرد. نورون های واسطه ای ممکن است مهاری یا تحریکی باشند.

نورون‌هاي رابط، كلا تحريكات يا دستورها را از يك نرون به نرون ديگر انتقال مي‌دهند.

- دندريت‌ها گيرنده‌ي پيام عصبي و آکسون‌ها هميشه دهنده‌ي پيام عصبي هستند.

- قسمت انتهاي آکسون، پايانه‌ي آکسوني نام دارد و بخش حجيمي است که داراي وزيکول‌هاي سيناپسي مي‌باشد. درون اين وزيکول‌ها، انتقال‌دهنده‌هاي عصبي وجود دارند. وقتي پتانسيل عمل به پايانه‌ي آکسوني مي‌رسد، باعث مي‌شود که وزيکول‌هاي سيناپسي محتواي خود را به فضاي سيناپسي آزاد نمايند.

غلاف میلین

غلاف میلین یک لایهلیپوپروتئینیاست که بر روی بسیاری ازدندریتهای بلند وآکسونها، تشکیل می‌شود و نورون را سفید رنگ جلوه می دهد نقشپوشش میلین، ایجاد نارسانایی بیشتر بر روی سطحتار عصبی‌هااست که این امر باعث افزایش سرعت هدایت پیام‌های الکتریکی در درازای تار می‌شود. میلین افزون بر افزایش سرعت ترارسانی پیام‌های عصبی در طول رشته‌های عصبی، وظیفه نگهداری از سلول‌های عصبی را نیز به عهده دارد.

همه درازای تار از میلین پوشیده نشده‌است. بخش‌هایی که پوشش میلین وجود نداردگره رانویهنامیده می‌شوند. در رشته‌های میلین‌دار پیام عصبی بسیار تندتر ترارسانی می‌شود.

از دیدگاه میلینه بودن،نورونها بر ۲ گونه هستند:

  • ·نورون های بدون میلین: سرعت پایینی در ترارسانی پیام‌های عصبی دارند، و بخش خاکستریمغزونخاعرا می‌سازند.
  • ·نورون های میلین دار: سرعت ترارسانی در نورون های میلین‌دار بیش از ۱۰۰ برابر نورورن های بی میلین است. این نورون ها بخش سفید مغز و نخاع را می‌سازند.

موارد استفاده میلینمغز میانی ,نخاع ,مخچه(شجرة الحیاة)و...

سلول‌های سازنده میلین

میلین توسط سلول‌هایالیگودندروسیت(درسیستم عصبی مرکزی) وسلول‌های شوان(درسیستم عصبی محیطیبه دور تارهای عصبی ساخته می‌شود. این سلول‌ها لایه‌های پیچ درپیچی از میلین را پیرامون تارهای عصبی می‌سازند.

سلول‌های شوان و اولیگودندروسیت‌ها دو تفاوت مهم با هم دارند:

  • ·یک سلول شوان فقط یک بخش از میلین یک رشته عصبی را درست می‌کند، در حالی که یک اولیگودندروسیت، ممکن است ۴۰، ۵۰ بخش را میلین دار کند.
  • ·رشته‌های بدون میلین هم، در سیستم عصبی محیطی به وسیله سلول‌های شوان پوشیده شده‌اند. ولی در سیستم عصبی مرکزی (مغز و نخاع) رشته‌های بدون میلین توسط اولیگودندروسیت احاطه نمی‌شود.

بیماری‌های وابسته به میلین

از بین رفتن پوشش میلین موجب نارسایی در هدایتو بنابراین بروز بیماری‌های عصبی همچوناسکلروز چندگانهیا همانام. اسمی‌شود. دانشمندان سال‌ها است برای یافتن شیوه‌ای که با آن بتوان بدن را به بازسازی دوباره میلین واداشت، پژوهش می‌کنند.

ماده‌اي است از جنس پروتئين و فسفوليپيد (از جنس غشا) که در بسياري از نورون‌ها توسط سلول‌هاي پشتيبان سنتز مي‌شود و دندريت و آکسون را در بر مي‌گيرد. ميلين نسبت به جريان عصبي عايق است.

- ميلين در سرتاسر دندريت يا آکسون يک‌نواخت نيست. بلکه در قسمت‌هايي ميلين وجود ندارد که گره‌ي رانويه ناميده مي‌شوند.

هدايت پيام عصبي
فعالیت نورون:بین دو سمت غشای نورون اختلاف پتانسیل الکتریکی وجود دارد.
پتانسیل آرامش: اختلاف پتانسیل الکتریکی بین دو سمت غشاء در حالتی که نورون در حال فعالیت عصبی نمی باشد.
نکته : درهنگام پتانسیل آرامش ، پتانسیل درون سلول نسبت به بیرون آن منفی می باشد که علت آن به قرار زیر است. بطور معمول غلظت یون سدیم در خارج از داخل بیشتر و غلظت پتاسیم در داخل بیشتر از خارج است ، بنابراین سدیم بر اساس شیب غلظت(انتشار) تمایل به ورود به داخل و پتاسیم تمایل به خروج دارد ، اما بعلت اینکه یون هیدراته پتاسیم نسبت به سدیم کوچکتر است ، نفوذپذیری غشا ء نسبت به پتاسیم در حالت استراحت بیشتر از سدیم خواهد بود. بنابراین تعداد یون های مثبتی(یون پتاسیم) که از نورون خارج می شود بیشتر از یون های مثبتی (یون سدیم) است که وارد آن می گردد در نتیجه بارهای منفی درون نورون خود را نشان می دهند.
نکته : اگر این فرآیند دائما اتفاق بیفتد تراکم پتاسیم داخل به شدت کاهش یافته و سدیم درون سلول انباشته خواهد گردید، سلول برای رفع این مشکل از پمپ سدیم-پتاسیم کمک می گیرد.
پمپ سدیم –پتاسیم : پروتئینی در غشاء که با مصررفATP (انرژی) یون های سدیم را به خارج و پتاسیم را به داخل نورون می راند و باعث می گردد که اختلاف غلظت یون های سدیم و پتاسیم در دو سمت غشاء حفظ گردد.(حفظ حالت اولیه(
پتانسیل عمل : تغییر ناگهانی و شدید اختلاف پتانسیل بین دو سمت غشاء که طی آن در زمان بسیار کوتاهی پتانسیل داخل نسبت به خارج مثبت تر می شود و بلافاصله به حالت اول بر می گردد.( منفی شدن داخل(


مراحل پتانسیل عمل: عبارت است از:
1-
باز شدن کانال های دریچه دار سدیمی و ورود سدیم به داخل نورون که باعث مثبت شدن داخل می گردد.
2-
بسته شدن کانل های سدیمی ، و باز شدن کانال های دریچه دار پتاسیمی که باعث خروج یون های پتاسیم از داخل نورون می گردد و نتیجه آن منفی شدن داخل نورون است
3-
بسته شدن کانال های دریچه دار پتاسیمی و باز گشت پتانسیل غشا به حالت استراحت
نکته :بعد از پتانسیل عمل ، فعالیت بیشتر پمپ سدیم – پتاسیم سبب بازگشت غلظت یون های سدیم و پتاسیم در دو سمت سلول به حالت اولیه می گردد.

 

-

تصوير بزرگتر

انتقال پيام عصبی
وقتی محرکی باعث دپلاريزه شدن نقطه‌ای از غشای آکسون شود، دريچه‌های حساس به ولتاژ باز می‌شوند و در آن نقطه از غشای آکسون پتانسيل عمل شکل می‌گيرد. زمانی که ولتاژ غشا ازmV 70-بهmV 40+می‌رسد ظرف هزارم ثانيه جريانی ازNa +از طريق مجاری باز شده به درون سلول انتشار می‌يابد.
بنابراين، هر پتانسيل عمل بارهای مثبت (يون‌هایNa + )را به درون آکسون تزريق می‌کند. اين ی ون‌های سديم دارای بار مثبت به ناحيه مجا ور که هنوز پتانسيل غشای آنmV 70-است، جا به جا می‌شوند و آن ناحيه از غشای آکسون را دپلاريزه می‌کنند.
در واقع جابه‌جايی يون‌هایNa +باعث تغيير ولتاژ ناحيه مجاو ر ، باز شدن دريچه‌های مجاریNa +آن و توليد پتانسيل عمل ديگری می‌شود. بنابراين، هر پتانسل عمل به عنوان محرکی برای توليد پتانسيل عمل در ناحيه بعدی غشای آکسون عمل می‌کند.

 

هدايت تکانه عصبی در آکسون فاقد ميلين؛هر پتانسيل عملی باعث سرازير شدن يون های سديم به درون سلول می‌شود. اين بارهای مثبت به نواحی مجاور جابه‌جا می‌شوند و آن ها را به طور جزئی دپلاريزه می کنند. در نتيجه کانال‌های حساس به ولتاژ سديم باز می‌شوند و اين فرآيند تکرار می‌شود.

 

هدايت تکانه عصبی در آکسون ميلين دار؛

چون غلاف ميلين از جريان يون‌های سديم به داخل سلول جلوگيری می‌کند، پتانسيل عمل فقط در نقاط فاقد ميلين به وجود می‌آيد. در نتيجه پتانسيل عمل از نقطه ای به نقطه ديگر می‌پرد.
توجه داشته باشيد که پتانسيل‌های عمل در واقع منتقل نمی‌شوند، گرچه استفاده از اين واژه مرسوم است. هر پتانسيل عمل واقعه‌ای مجزا و کامل است که در طول آکسون تکرار می‌شود يا به تعبيری از نو زاده می‌شود. بنابراين، پتانسيل عملی که در انتهای آکسون توليد می‌شود، واقعه‌ای جديد ی است که در پاسخ به پتانسيل عمل قبلی به وجود می‌آيد. پتانسيل عمل آخر دارای همان وسعت و توان پتانسيل عمل نخست است.

در رشته‌هاي داراي ميلين سريع‌تر است، زيرا وقتي جريان در طول رشته حرکت مي‌کند، از يک گره به گره‌ي ديگر جهش مي‌کند.

فعاليت نورون

- پتانسيل آرامش: زماني است که نورون در حال فعاليت عصبي نيست، اختلاف پتانسيل الکتريکي بين دو سوي غشا در اين حالت پتانسيل آرامش نام دارد.

- در هنگام پتانسيل آرامش، پتانسيل درون سلول نسبت به بيرون آن منفي است.

- در حالت عادي غلظت يون سديم در خارج نورون بسيار بيش‌تر از غلظت آن در درون سلول است. در حالت استراحت، نفوذپذيري غشا به يون‌هاي پتاسيم بسيار بيش‌تر از نفوذپذيري آن به سديم است.

- در غشاي سلول‌ها، پروتئيني به نام پمپ سديم – پتاسيم وجود دارد که با انتقال فعال و صرف آ.ت.پ، يون‌هاي سديم را به خارج و يون‌هاي پتاسيم را به داخل سلول مي‌راند.

پتانسيل عمل

عبارتست از تغيير ناگهاني و شديد اختلاف پتانسيل بين دو سوي غشا که در مدت زمان کوتاهي انجام مي‌شود و طي آن پتانسيل داخل غشا مدت کوتاهي نسبت به خارج آن مثبت‌تر مي‌شود و بلافاصله به حالت اول خود برمي‌گردد. (منفي‌تر مي‌شود.)

 

 

*پتانسيل عمل در دو مرحله صورت مي‌گيرد:

1- ورود ناگهاني يون‌هاي سديم به داخل سلول: در اين حالت کانال‌هاي دريچه‌دار سديمي باز است.

2- خروج ناگهاني يون‌هاي پتاسيم از سلول: در اين حالت کانال‌هاي دريچه‌دار پتاسيمي باز است.سلول غیر عصبی بنام نوروگلیا(Neuroglia)یا گلیوسیت(Gliocyte)که سلول پشتیبان محسوب می شود
انواع نوروگلیا
این سلول ها در انتقال پیام عصبی نقشی ندارند. وظیفه این سلول های غیر عصبی، ترمیم و تغذیه و همچنین حفاظت و پشتیبانی از سیستم عصبی است.
سلول های نوروگلیا شامل:
*
آستروسیت.آستروسیت ها فضاهای بین نورون ها را پر می کنند. در شکل ها و اندازه های مختلفی وجود دارند. از ویژگی های این سلول ها داشتن زوائد متعدد است.بسیاری از زوائد آنها در ارتباط نزدیک با عروق خونی هستند که پاهای انتهایی دور عروقی می نامند.
بنابراین احتمال دارد که در نگهداری عروق یا تبادل متابولیک میان نورون ها و دستگاه عروقی نقش داشته باشند.
*
الیگودندروسیت که وظیفه ساخت میلین را در دستگاه عصبی مرکزی(CNS)برعهده دارد
*
میکروگلیا.این گروه از سلول ها، ماکروفاژ بوده و بیشتر آنها در بالغین دور عروق هستند.
*
سلول اپندیمی.این سلول ها دستگاه بطنی مغز و مجرای مرکزی نخاع را مفروش می کنند.
*
سلول شوان که در ساختن میلین نورون های دستگاه عصبی محیطی(PNS)نقش دارد

انواع سلولهای نوروگلیای سیستم عصبی مرکزی(CNS)در تصویر زیر:

 

 

سیناپس:

همایه یا سیناپس یک ساختار زیستی در پایانهٔ آکسون‌ها است که از راه آن یک سلول عصبی پیام خود را به دندریت یک نورون دیگر یا یاخته ماهیچه‌ای یا یک غده می‌فرستد. نورون‌ها، بنیادین‌ترین یاخته‌های عصبی هستند. این یاخته‌ها کار پردازش و رسانش پیام‌های عصبی را بر دوش دارند. نورون‌ها از راه رشته‌هایی بنام دندریت پیام را دریافت کرده و از راه رشته‌های دیگری بنام آکسون پیام را به یاخته دیگر رسانش می‌کنند. در سیناپس نورون‌ها (سلول‌های عصبی) به یکدیگر یا به اندام‌های بدن پیوسته نمی‌شوند، بلکه تنها در نزدیکی هم قرار می‌گیرند و با تراوش پیامرسان‌های عصبی (مانند استیل کولین یا نور اپی نفرین) پیوند برقرار می‌گردد.

مغز انسان حاوی حدود یک میلیارد نورون است که هر کدام توانایی ارتباط و تأثیر روی تعداد زیادی نورون دیگر را دارد. مکانیسم مؤثر و کارآمدی نیاز است تا ارتباط بین این تعداد نجومی از نورون‌ها را برقرار کند. این ارتباط با استفاده از سیناپس صورت می‌گیرد. اگرچه تعداد زیادی سیناپس وجود دارد، ولی می توان آنها را به دو دسته تقسیم بندی کرد: سیناپس الکتریکی و سیناپس شیمیایی. در سیناپس الکتریکی جریان از شکاف پیوندگاه جاری می شود. در مقابل، سیناپس شیمیایی قادر به ارتباط سلول به سلول توسط ترشح پیام رسان عصبی می‌باشد. این عامل‌های شیمیایی که توسط نورون پیش سیناپسی ترشح می‌شوند، جریان‌های ثانویه در نورون پس سیناپسی را بوسیله فعال کردن گیرنده‌های خاصی تولید می کنند. در حدود ۱۰۰ نوع پیام رسان عصبی شناخته شده است.

اجزاء سیناپس عبارتند از:
1-
نورون پیش سیناپسی : نورونی که پیام را از طریق پایانه اکسونی خود منتقل می کند
2-
فضای سیناپسی : فاصله کمی که بین پایانه اکسونی و سلول دریافت کننده وجود دارد.
3-
نورون یا سلول پسسیناپسی :دریافت کننده پیام عصبی
4-
انتقال دهنده عصبی : ماده ای شیمیایی که باعث ارتبااط نورون پیش سیناپسی و پس سیناپسی می گردد. مانند استیل کولین در ماهیچه ها و گلوتامات در مغز.
مراحل انتقال پیام عصبی در محل سیناپس:هنگامیکه جریان عصبی به پایانه اکسونی نورون پیش سیناپسی می رسد ، وزیکول های محتوی انتقال دهنده ها با غشای سلول آمیخته می شوند و مولکول های انتقال دهنده به فضای سیناپسی آزاد و به گیرنده های موجود در غشاء نورون پس سیناپسی متصل و سبب تغییر پتانسیل الکتریکی آن می شوند. این تغییر ممکن است در جهت فعال کردن یا مهار کردن نورون پس سیناپسی عمل کند.

 

در سیناپس سیگنال الکتریکی تبدیل به سیگنال شیمیایی (نوروترانسمیترها) می شود. این نوروترانسمیترها به شکاف سیناپسی (فاصله کوچک بین دندریت و اکسون) ریخته می شوند و به دندریت سلول مجاور می رسد و این انتقال ادامه پیدا می کند.

 

انتقال سيناپسیبه زبان ديگر
وقتی يک تکانه عصبی به انتهای آکسون می‌رسد، اين تکانه می‌تواند به سلول ديگری منتقل شود. محل ارتباط يک نرون با سلول ديگر سيناپس ناميده می‌شود. در محل سيناپس‌ها به طور معمول نرون‌ها به يکديگر يا سلول‌هايی که توسط آنها تحريک می‌شوند، نمی‌چسبند، بلکه بين آنها فاصله‌ای وجود دارد که شکاف سيناپسی ناميده می‌شود.
در يک سيناپس، نرون انتقال دهنده پيام عصبی سلول پيش سيناپسی و سلول دريافت کننده سلول‌ پس سيناپسی ناميده می‌شود. بيشتر تکانه‌های عصبی به وسيله مولکول‌هايی به نام پيام‌رسان عصبی از خلال شکاف سيناپسی منتقل می‌شوند. پيام‌رسان‌های عصبی به وسيله نرون‌ها توليد و درون ريزکيسه‌هايی به نام وزيکول ذخيره می‌شوند. پيام‌رسان‌های عصبی انواع گوناگونی دارند و به روش‌های مختلفی عمل انتقال دهندگی خود را انجام می‌دهند. برای مثال در ماهيچه‌های انسان پيام‌رسان عصبی اصل ی استيل کولين است، در حالی که در مغز گلوتامات پيام‌رسان اصلی است.

 

 

 

 

 

 

انواع سیناپس :

۱ سیناپس الکتریکی۲ سیناپس شیمیایی

سیناپس الکتریکی :

اگرچه تعداد بسیار زیادی سیناپس در مغز انسان وجود دارد، آنها می توانند در دو نوع دسته بندی شوند: الکتریکی و شیمیایی با اینکه تعداد سیناپس الکتریکی کمتر است، ولی این نوع سیناپس در هر سیستم عصبی یافت می‌شود و اجازهٔ جریان مستقیم و منفعل الکتریکی را می‌دهد.

نورون بالایی که چشمهٔ جریان است، المان پیش سیناپسی و نورون پایینی که جریان به آن جاری می شود پس سیناپسی نامیده می‌شود.

غشای دو نورون در حال ارتباط بسیار نزدیک به هم هستند و توسط شکاف پیوندگاه از هم جدا می‌شوند. شکاف پیوندگاه دارای جفت کانالهای دقیقاً هم راستای موجود در غشای نورون پیش سیناپسی و پس سیناپسی می‌باشد و هر جفت کانال یک روزنه تشکیل می دهد. روزنه شکاف پیوندگاه بسیار بزرگتر از کانال های حساس به ولتاژ هستند. سیناپس الکتریکی با اجازه دادن به جریان یونی به عبور از روزنه شکاف پیوندگاه از یک نورون به نورون دیگر عمل می کند. منبع معمول این جریان، اختلاف پتانسیل تولید شده به صورت موضعی توسط پتانسیل کنش می‌باشد. این آرایش دارای خواص قابل ملاحظه‌ای می‌باشد ۱)عبور می‌تواند دو جهته باشد. یعنی بسته به اینکه کدام زوج کوپل شده در معرض پتانسیل کنش قرار گیرد، جریان می‌تواند در هر دو جهت از شکاف پیوندگاه عبور کند. ۲)عبور می تواند به صورت غیرعادی سریع باشد. یعنی ارتباط می‌تواند بدون تأخیر (مشخصهٔ سیناپس شیمیایی) صورت پذیرد. این ویژگی در عملکرد اولین سیناپس الکتریکی کشف شده آشکار است که در سیستم عصبی ماهی کرایفیش دیده شده است. سیگنال پس سیناپسی در زمانی حدود چند میلی ثانیه بعد از اعمال پتانسیل کنش به نورون پیش سیناپسی دیده می‌شود. در حقیقت قسمتی از این زمان تاخیر سیناپسی مختصر، مربوط به حرکت پتانسیل کنش در نورون پیش سیناپسی است و در کل در نوع الکتریکی تأخیری نداریم.این سرعت بالا عامل فرار سریع ماهی کرایفیش از دست صیاد است. یعنی زمان بین اعمال تحریک و پاسخ کمینه است.

 

 

سیناپس شیمیایی

 

- محل ارتباط نورون با سلول ديگر.سيناپس

آکسون - دندريت

آکسون – جسم سلولي

آکسون – آکسون

دندریت- دندریت

آکسون – سلول ماهيچه‌اي يا غدد

انتقال دهنده‌هاي عصبي

- موادي هستند که در جسم سلولي نورون سنتز مي‌شوند و در وزيکول‌هاي سيناپسي در پايانه‌ي آکسوني ذخيره و از همين قسمت ترشح مي‌شوند. مانند: انتقال‌دهنده‌ي اصلي در ماهيچه‌هاي آدمي استيل‌کولين است.

 

 

 

 

 

 

 

مخچه

مُخچهبهانگلیسیCerebellum‏عریض ترین قسمت مغز عقبی((hind brainاست که در حفرهٔ جمجمه‌ای عقبیposterior cranial fossaقرار دارد.

مخچه از نظر لغوی کلمه‌ای لاتین بوده و به معنی مغز کوچک می‌باشد. مخچه بزرگترین بخش پس‌مغز است و در حفرهٔ مغزی پسین یعنی در عقب بصل النخاع و پل مغزی و در زیرچادرینه مخچهقرار می‌گیرد. مخچه مسئول هماهنگ کردن حرکات ارادی بدن می‌باشد.

در بخش قدامی، مخچه در مجاورت با بطن چهارم مغزی، پل مغزی و بصل النخاع قرار گرفته و در ناحیهٔ خلفی تحتانی در مجاورت با بخش صدفی استخوان پس سری و در ناحیهٔ فوقانی در مجاورت با چادر مخچه‌ای قرار دارد

مخچه ظاهری شبیه تخم مرغ داشته و دچار مقداری تغییر شکل شده است، بدین معنی که از بالا به پایین پهن شده و در خط وسط فشرده شده و از طرفی به طرف دیگر کشیده شده است. مخچه وزنی معادل با۱۵۰گرم دارد (مردان بزرگسال). در بالغین وزن مخچه یک هشتم و در اطفال یک بیستم وزن مغز را تشکیل می‌دهد.
اعمال مخچه

هر نیمه از مخچه، همان طرف بدن را کنترل می‌کند، از این نظر عملکرد مخچه مغایر عملکرد سایر بخش‌های مغز است، زیرا در اکثر موارد، هر قسمت از مغز، بخش مخالف (طرف مقابل) خود را در بدن کنترل می‌کند. اعمال عمده‌ای که مخچه انجام می‌دهد عبارتند از: 1- هماهنگ کردن حرکات بدن، که همین امر سبب توازن، نرمی و دقت در حرکات بدن می‌شود و این وظیفه برعهدهٔ مخچهٔ جدید می‌باشد. هرگونه اختلالی در عمل مخچه باعث ایجاد آتاکسیataxiaو ترمورTremorمی‌شود که آتاکسی نوعی بی نظمی در حرکات عضلات بدن است و ترمور نیز حرکت غیر ارادی در نتیجهٔ انقباضات متناوب عضلات متقابل می‌باشد.

 

2-مخچه همچنین باعث کنترل تونیسیتهٔ عضلات، وضعیت بدن و تعادل آن می‌شود که این عمل بیشتر به عهدهٔ مخچهٔ قدیم می‌باشد و ضایعات این بخش‌ها سبب ایجاد هیپوتونیhypotoniaیا کاهش تونیسیته و ضعف عضلانی و ایجاد اشکال در تعادل بدن می‌کند. ضایعات مخچه‌ای (ترمورها و آتاکسی ارثی) دارای یک سری علایم و نشانه‌ها می‌باشند که در مجموع به نام سندرم مخچه‌ای نامیده می‌شوند، علایم این سندرم عبارتند از:

هیپوتونی (ضعف عضلانی و کاهش تونیسیتهٔ عضلات) - intention Tremorsحرکات غیرارادی در نتیجهٔ انقباضات متناوب عضلات متقابل که توسط آزمایشاتfinger-noseوHell-kneeمشخص می‌شود) -Adiadochokinesiaیا ناتوانی در انجام حرکات هم آهنگ و یکنواخت و سریع و مکرر نظیر سوپیناسیون و پروناسیون

دودویکNystagmusیا حرکات آونگی یا چرخی مداوم کرهٔ چشم- scanning speechگویایی منقطع و با تقطیع سخن گفتن- ataxic gaitیا راه رفتن نامنظم و بی ثبات و لرزان - علایم دیگر نظیر زانوی آونگیpendularkneeو حرکات جهشی و ارتجاعی ضایعات بخش میانی مخچه یا کرمینه باعث بی نظمی در وضعیت تعادلی بدن می‌شود، نظیر آتاکسی تنه‌ایtruncalataxiaو ضایعات بخش جانبی مخچه یا نیمکره‌های مخچه‌ای باعث ناهماهنگی در حرکات ارادی بدن می‌شود.

وظیفه و نحوهٔ عملکرد

مخچه به تنهایی نمی‌تواند باعث کنترل اعمال عضلانی شود. بلکه همیشه با همکاری سایر سیستم‌های کنترل حرکت، عمل می‌کند. مخچه نقش‌های عمده‌ای در زمان بندی فعالیت‌های حرکتی و در رفتن سریع و نرم از یک حرکت به حرکت بعدی بازی می‌کند. به طورکلی مخچه دارای تقریباً۳۰میلیون واحد عملی تقریباً یکسان است. اگر چه اکثر تصمیم گیری‌ها به وسیله قشر (کورتکس) مغز صورت می‌گیرد، اما چگونگی تنظیم تعادل، تونسیته عضلات، جهت حرکات و میزان نیروی لازم جهت انجام یک حرکت به وسیله عضلات و نیز تعیین این که کدام عضو این حرکت را انجام دهد به عهده مخچه است.

مخچه از قدیم یک "ناحیه ساکت مغز" خوانده شده است و این موضوع به طور عمده به این دلیل است که تحریک الکتریکی این ساختار هیچ گونه احساسی تولید نمی‌کند و به ندرت موجب حرکت می‌شود. با این وجود حذف مخچه واقعاً موجب غیرطبیعی شدن شدید حرکت ما می‌شود. مخچه به ویژه برای کنترل فعالیت‌های عضلانی بسیار سریع از قبیل دویدن، ماشین نویسی، نواختن پیانو و حتی صحبت کردن اهمیت حیاتی دارد. نبود این ناحیه از مغز موجب ناهماهنگ شدن تقریباً کامل این فعالیت‌ها می‌شود.

با وجودی که نبود مخچه موجب فلج شدن هیچ عضله‌ای نمی‌شود. اما چگونه مخچه می‌تواند تا این حد مهم باشد در حالی که هیچ گونه توانایی مستقیمی برای ایجاد انقباض عضله ندارد؟ پاسخ این است که مخچه به برنامه ریزی متوالی (حرکت پشت سر هم) فعالیت‌های حرکتی کمک کرده و هم چنین فعالیت‌های حرکتی بدن را به طور مرتب کنترل می‌کند و آن‌ها را تصحیح می‌کند تا این حرکات با پیام‌هایی که از طرف مغز دیکته می‌شود، مطابقت پیدا کند.

در واقع مخچه به طور مداوم اطلاعات جدید را از نواحی کنترل حرکت (در مغز و نخاع) دریافت می‌کند. هم چنین اطلاعاتی از قسمت‌های مختلف بدن از قبیل ماهیچه، مفصل، پوست، چشم و گوش دریافت می‌کند. سپس مخچه حرکاتی را که واقعاً انجام شده‌اند را با حرکاتی که مورد نظر سیستم حرکتی بوده مقایسه می‌کند. اگر این دو حرکت به طور رضایت بخشی با هم نخوانند، آن گاه پیام‌های مناسب برای لحظه‌ای مجدداً به داخل سیستم حرکتی ارسال می‌شوند تا سطوح فعالیت عضلات ویژه را کاهش یا افزایش دهند.

همچنین مخچه هنگامی که حرکت کنونی فرد هنوز در حال انجام است، در برنامه ریزی حرکت متوالی بعدی (در جزیی از ثانیه جلوتر از آن) به قشر مغز کمک می‌کند. مخچه از حرکات کنونی خود نیز درس می‌گیرد. به این معنی که اگر حرکتی آن طوری که دقیقاً مورد نظر بوده انجام نشود، مدار نورونی مخچه یاد می‌گیرد که دفعه بعد حرکت قوی تر یا ضعیف تری انجام دهد و انقباضات بعدی عضله را با حرکات مورد نظر تطبیق دهد.

از جمله علایمی که نشانه صدمه خوردن به مخچه است، عبارتند از: اختلال در تکلم، تلوتلو خوردن هنگام راه رفتن و لرزش در جریان انجام کار ارادی. هم چنین صدمه به مخچه باعث می‌شود که شخص توانایی انجام حرکات دقیق را نداشته باشد.به عنوان مثال نتواند خط راست بکشد یا با چکش روی میخ بکوبد. البته باید توجه داشت که نوع اختلال ایجاد شده بستگی به نوع آسیب وارد شده دارد. به عنوان مثال در صورت وارد آمدن آسیب جزیی به قشر مخچه، فرد می‌تواند حرکات معمول خود را به آهستگی انجام دهد.
ویژگی‌ها

مخچه مانند مخ از دو نیمکره چپ و راست تشکیل یافته‌است که توسط بخشی به نامکرمینهاز هم جدا شده‌اند.

مخچه از بخش خاکستری در خارج و ماده سفید در مرکز تشکیل شده‌است.

سایرنورون های حسیماهیچه‌ها به مخچه می‌رود و نیز از چشم و گوش نیز شاخه‌ای از عصب به مخچه می‌رود.

 

 

 

 

 

 

تعریف بصل النخاع

پائین‌ترین بخش مغز است. دارای۳سانتیمتر طول و۱۰گرم وزن است. بصل‌النخاع، نخاع را به سایر نقاط مغز ارتباط می‌دهد. شکل بصل‌النخاع به صورت یک مخروط ناقص است که قاعده بزرگ آن بالا و قاعده کوچک آن پائین قرار گرفته است.

 

مخچه در عقب آن قرار گرفته است. بطن چهارم در این عضو قرار دارد. بسیاری از مراکز حیاتی در این عضو هستند. این عضو نیز دارای ماده خاکستری و سفید است. در بصل‌النخاع مرکز تنظیم تنفس قرار دارد و قطع نخاع باعث مرگ انسان می‌گردد. در ضمن این عضو مرکز اعمال گوارشی از قبیل جویدن، بلع، سرفه و استفراغ و نیز مرکز تغییر دهنده قطر رگ‌ها است.

در پایین ترین بخش مغز و بالای نخاع قرار دارد . بصل النخاع

کارکردهایی حیاتی همچون تنفس ، بلع ، گوارش ، ضربان قلب و کشیدگی

عضلانی را کنترل می کند . از سوی دیگر ، بصل النخاع گذرگاه راههای عصبی

و ایستگاه تقویت کننده تکانه های عصبی میان مغز و نخاع است.

بصل النخاع
Medulla Oblongata

بصل النخاع راmedulla oblongataهم می گویند و به طور اختصارmedullaمدولا در بالای نخاع و در پایین پل مغزی قرار دارد ٬ حد پایینی آن عمق سوراخ ماگنوم)magnum)و به عبارت دیگر کنار بالایی مهره ی اطلس می باشد. مدولا از طرف جلو با ناودان بازیلار)basilar)استخوان اکسی پیتال و از طرف عقب مجاور مخچه می باشد. طول مدولا ٬ 3 ٬ عرض آن 2 و ضخامت آن 1.25 سانتی متر است.

بصل النخاع را اصطلاحا پیاز مغزی می نامند. از نظر ساختمانی ٬ هرمی یا پیازی شکل بوده و طول ٬ عرض و قطر قدامی خلفی آن به ترتیب 3 ٬ 2 ٬و 1.5 سانتی متر میباشد. بصل النخاع یا پیاز مغز ٬ پایین ترین بخش ساقه ی مغز(brain stem)می باشد که در حد فاصل کنار تحتانی پل مغزی و کنار فوقانی نخاع قرار گرفته است و اولین عصب نخاعی دقیقا از زیر بصل النخاع منشا می گیرد. C1دقیقا از زیر بصل النخاع منشامیگیرد.

بصل النخاع در بخش قدامی حفره ی مغزی خلفی و در بالای سوراخ پس سری)foramen magnum)واقع شده است و در جهت قدامی در مجاورت با کلیووس)Clivus)یا استخوان پس سری و پرده های مغزی و نیز در جهت خلفی در مجاورت دره ی مخچه)vallecula)قرار می گیرد. بصل النخاع و سایر بخش های مغز خلفی(پل مغزی و مخچه) در فضای زیر چادر مخچه ای)infratentorialspace)مستقر می شوند. تومورهای مغزی این ناحیه باعث افزایش فشار داخل مغزی می شوند که از جمله عوارض این افزایش فشار می توان به سردرد ٬ استفراغ ٬ و پاپیلدما(خیز و پرخونی بینایی که معمولا همراه با افزایش فشار درون جمجمه ای می باشد) اشاره کرد.

 

شکل خارجی

مدولا دارای یک سطح جلویی ٬ یک سطح عقبی و دو سطح طرفی می باشد.

دو شیار میانی قدامی و خلفی ٬ بصل النخاع را به دو بخش(نیمکره) ی طرفی تقسیم مینمایند.
شیار قدامی میانی

)دنبالهی شیار جلوی میانی نخاع می باشد ٬ این شیار در طرف بالا به سوراخ سکومcecumو در طرف( )پایین به تقاطع هرمیdecussationpyramidal)محدود می شود.

شیار میانی خلفی

فقط در نیمه ی تحتانی بصل النخاع دیده می شود و در نیمه ی فوقانی بصل النخاع این شیار گسترده تر شده و بطن چهارم مغزی را خواهد ساخت.

برجستگیهای هرمی

ستون هایی از بافت عصبی می باشند که در طرفین خط وسط قرار دارند و در ضخامت )آنها راه های هرمیpyramidal tracts) )و رشته های قوسیarcuate fibers)وجود دارند.

 

 

3-شیارهای قدامی طرفی

هر نیمه ی طرفی از بصل النخاع دارای دو شیار طولی می باشد ٬ شیار قدامی جانبی و شیار خلفی جانبی. شیار قدامی جانبی بین هرم(pyramid)و زیتون(olive)واقع شده است و مبدا ریشه های عصب زیر زبانی یا هیپوگلوسال(hypoglossal)می باشد.

شیارهای قدامی طرفی ٬ دنباله ی شیارهای قدامی طرفی نخاع می باشند. از این شیارها ریشه های مغزی عصب زیر زبانی خارج میشود.(hypoglossalnerve)

سطوح طرفی: دنباله ی سطوح طرفی نخاع می باشند و در روی آنها عناصر زیر قرار دارن

برجستگی زیتونی

که در ضخامت آن ٬ هسته ی زیتونی)olivarynucleus)وجود )دارد. خرابی آن موجب آتاکسیataxia)یا ناهماهنگی عضلات می شود

شیار عقبی طرفی

این شیار بین سطح طرفی و سطح عقبی قرار دارد ٬ از این شیار ٬ ریشه های اعصاب 9 ٬ 10 ٬ 11 مغزی خارج می شوند. شیار عقبی طرفی یا شیار خلفی جانبی ٬ مابین زیتون و پایه ی مخچه ای تحتانی قرار گرفته و از بالا به پایین منشا ریشه های اعصاب نهم و دهم و یازدهم مغزی یعنی اعصاب زبانی )حلقیglossopharyngeal )و واگ(vagus)و) accessory(فرعی میباشد.

 

این دو شیار هر نیمه ی طرفی بصل النخاع را به سه ناحیه تقسیم می کنند. بخش قدامی مابین شیار میانی قدامی و شیار قدامی جانبی قرار گرفته است و به شکل هرم می باشد(نوار هرمی).

بخش خلفی در حد فاصل شیارهای قدامی جانبی و خلفی جانبی قرار می گیرد و در قسمت فوقانی به نام )زیتونolive)نامیده می شود که محتوی هسته ی زیتونی تحتانی و دسته ی حلقوی زیتونی می باشد. این دسته نشان دهنده ی رشته های وابران از تنه ی پیازی )پلیpontobulbar)می باشد که به صورت مخلوط با خطوط مغزی قرار دارند و به مخچه ی طرف مقابل می رسند(یعنی رشته های طرف راست به طرف چپ و بالعکس)

بخش خلفی در پشت شیار خلفی جانبی قرار می گیرد. (posterolateralfissure)در ناحیه ی فوقانی این بخش ٬ پایه های مخچه ای تحتانی و خطوطمغزی(striaemedullaris)و در پایین ترین قسمت آن ٬ تکمه ی گراسیل و دسته ی گراسیلیس و تکمه ی کونئاتوس و دسته ی کونئاتوس و برآمدگی خاکستری(tuberculom)cinerium)و ابکس(obex)یا ضخیم شدگی اپاندیم در زاویه ی تحتانی بطن چهارم را می توان مشاهده کرد.

سطح عقبی مدولا: به دو نیمه ی بالایی و پایینی تقسیم می شود

نیمه ی پایینی شبیه سطح عقبی نخاع می باشد ٬ در روی آن شیار عقبی میانی و ستون های عقبی وجود دارد ٬ ستون های عقبی مدولا مانند ستون های عقبی نخاع گردنی به وسیله ی شیارهای بینابینی(intermediate( sulcus)به دو ستون فرعی تقسیم می شوند ٬ ستون داخلی راgracilisfasciculusمی نامند که در ضخامت آن هسته ی قرار داردgracilisوجود دارد ٬ و ستون خارجی راcuneatusfasciculusمی گویند که در ضخامت آن هسته یcuneatus

قسمت بالایی سطح عقبی مدولا: در این قسمت ستون های عقبی از هم دور می شوند و پایه های مخچه ای پایینی را تشکیل می دهند ٬ در بین پایه های مخچه ای پایینی ٬ فضایی مثلثی شکل به وجود می آید که راس آن در پایین و قاعده اش در بالا می باشد ٬این فضای مثلثی شکل به وسیله ی پرده ای به نامinferior medullary velumپوشیده می شود و قسمت مدولار بطن چهارم را تشکیل می دهد.

مدولا به دو قسمت بالایی و پایینی تقسیم می شود.

قسمت پایینی آن را که در ضخامتش مجرای مرکزی قرار دارد قسمت بسته و بخش بالایی آن را که در ضخامتش بطن چهارم قرار دارد قسمت باز مدولا می گویند.

 

ساختمان داخلی مدولا:

ساختمان داخلی مدولا را معمولا در سه برش عرضی مطالعه می کنند

1-برش عرضی در ناحیه ی پایین مدولا:

-ماده یسفید(white matter):در این ناحیه ٬ راه های حرکتی ٬ تقاطع هرمی(pyramidaldecussation)را می سازند که مسیر آنها از جلو به عقب و از داخل به خارج است ٬ این راه های حرکتی وقتی به ستون طرفی نخاع می رسند ٬ راه قشری-نخاعی طرفی(lateralcorticospinaltract)را می سازند ٬ بقیه ی عناصر ماده ی سفید معمولا مانند ماده ی سفید نخاع شامل راه های صعودی و نزولی می باشند.

-ماده یخاکستری(gray matter):شاخ جلوی ماده ی خاکستری به وسیله ی تقاطع هرمی از ماده ی خاکستری مرکزی جدا می شود ٬ این قسمت جدا شده ی شاخ جلویی شامل هسته ی مغزی عصبaccessoryو هسته یsupraspinalعصبC1می باشد. در عقب ماده ی خاکستری انتهای پایینی هسته هایgracilis٬cuneatusدیده می شود ٬ بقیه ی عناصر ماده ی خاکستری مدولا مانند ماده ی خاکستری نخاع است.

مقطع عرضی در قسمت میانی مدولا

-)ماده ی سفیدwhite matter)

-)تقاطعرشته های قوسی داخلیinternal arcuate fibers)مهمترین چیزی است که در این مقطع دیده می شود ٬ این رشته ها از هسته هایgracilis٬cuneatusشروع می شوند و پس از تقاطع با یکدیگرmedicallemniscusرا می سازند.

-راه هایهرمی(pyramidal tracts)در قسمت جلوی مقطع میانی قرار دارد.

-mediallongitudinal bundleدر جلو و خارجmediallemniscusواقع شده است.

-)راههای عصبی نخاعی مخچه ایspinocerebellartracts)و نخاعی تالاموسی طرفیlateral)spinothalamictracts)در قسمت های جلوی طرفی این مقطع دیده می شود.

2-ماده یخاکستری(gray matter):

-هسته هایgracilis٬cuneatusدر قسمت عقبی مقطع و در خارج ماده ی خاکستری مرکزی قرار دارند که از آنها رشته های قوسیداخلی(internal arcuate fibers)منشا می گیرند.

 

رشته های قوسی داخلی: آکسون نورون های دومحس های عمقی می باشند که در بصل النخاع تقاطع می کنند ٬ این رشته هاlemniscusداخلی را می سازند ٬ ادامه یlemniscusداخلی در تشکیل کپسول داخلی شرکت می کند.

 

-هسته ی نخاعی عصبپنجم(nucleus of spinal tract of trigeminal nerve):در خارج رشته های قوسی داخلی(internal arcuate fibers)قرار دارد.

-قسمتی از هسته ی زیتونیپایینی(inferiorolivarynucleus):هم در عقب پیرامید دیده می شود.

-در ماده ی خاکستری مرکزی هسته های عصب زیرزبانی(nucleus of hypoglossal nerve)و هسته ی نواری شکل تنها(nucleus of solitary tract)و هسته ی پشتی واگوس(dorsal nucleus ofvagus)وجود دارند.

مقطع عرضی در قسمت بالای مدولا:

1-ماده ی سفید در مقطع قسمت بالای مدولا مهمترین تشکیلات ماده ی سفید پایه های مخچه ایپایینی(inferior cerebellar peduncle)می باشند که مدولا را به مخچه مربوط می سازند.

 

2-ماده ی خاکستری

 

-هسته های اعصاب مغزی که در این قسمت دیده می شوند عبارتند از:

1-هسته ی عصبهیپوگلوسال(hypoglossal )نزدیک به خط وسط

 

2-هسته ی پشتی عصبواگوس(dorsal nucleus ofvagus)در خارج عصب هیپوگلوسال

 

3-هسته ی راهتنها(nucleus of solitary tract)در خارج و جلوی هسته ی واگوس قرار دارد و محل استقرار دومین نورون های چشایی می باشند. اولین نورون های چشایی در گانگلیونgeniculateعصب صورتی قرار دارند.

 

4-هسته یوستیبولار(vestibular nucleus)در طرف داخل پایه ی مخچه ای پایینی قرار دارد.

 

5-هسته یambigusدر داخل تشکیلات رتیکولار قرار دارد که مربوط به اعصاب 9 ٬ 10 ٬ 11 می باشد.

 

6-هسته ی راه نخاعی عصبپنجم(nucleus of spinal tract of trigeminal nerve)

 

7-هسته ی زیتونیپایینی(nucleus of interiorolivary)و هسته ی قوسی(arcuate nucleus)در جلوی این مقطع قرار دارد.

 

 

هسته ی زیتونی پایینی در ضخامت برجستگی زیتونی قرار دارد و مرکزی برای تقویت امواج عصبی می باشد. باید توجه داشت که مرکز تنفس در ناحیه ی مدولا قرار دارد ٬ بنابراین صدمات آن موجب قطع تنفس می شود.

 

هماهنگي و ارتباط

بدن ما و هريك از جانداران از سلولهاي مختلفي ساخته شده است كه هر يك از آنها وظيفه خاصي را بر عهده دارد براي اينكه هر يك از سلول ها و اندام ها بتوانند وظايف خود را بخوبي انجام دهند به بخشي نياز دارند كه هماهنگي، كنترل و تنظيم اين فعاليت ها را عهده دار باشد. بنابراين براي اينكه كاري به طور هماهنگ در بدن انجام شود وجود سه شرط لازم است

قسمت يا قسمت هايي از بدن نقش هماهنگ كننده را ايفا كند-1

از قسمت هاي مختلف بدن يا محيط، اطلاعاتي به قسمت هماهنگ كننده برسد-2

از قسمت هماهنگ كننده اطلاعاتي به قسمت هاي ديگر بدن جاندار منتقل شود-3

بنابر اين در دستگاه عصبي سه بخش احساس كردن، تصميم گيري و عمل كردن به طور هماهنگ انجام مي شود. بدن ما گيرنده هايي دارد که توسط محركهايي مانند نور، بو، مزه، صدا، لمس پيامهايي رادريافت مي كند و اين گيرنده ها پيامهاي دريافتي را به مركز عصبي مي فرستندتصمیم گیری (پردازش اطلاعات)

در اين مراكز پس از تصميم گيري و تنظيم پاسخ پيام ها به سلول هاي عمل كننده فرستاده مي شود.

مثلا: هنگام جويدن لقمه غذا و بلع آن وقايع زير اتفاق مي افتد پس از قرار گرفتن لقمه غذا در دهان، آرواره ها و زبان حركات منظمي انجام مي دهند، حركات منظم زبان و ماهيچه هاي حلق غذا را به انتهاي حلق برده و ترشحات غدد بزاقي و شيره معده افزايش مي يابد گيرنده هاي چشايي و مكانيكي وجود غذا را در دهان حس مي كنند و پيام آن را به مركز عصبي(مغز) مي رسانند و دستورات لازم براي مراكز عضله اي لوله گوارش و غده هاي گوارشي ارسال مي كنند

نورون:

همه ي مراكز حسي و حركتي از سلول هايي ساخته شده اند كه به آنها نورون مي گويند. بنابراين نام سلول عصبي نورون است.

نورون ها از نظر شكل, اندازه و ساختمان با يكديگر متفاوتند اما همه آنها داراي جسم سلولي، دندريت و آكسون هستند.

 

آكسون(axon) و دندريت(dendrite)

رشته ها يا دنباله هاي سيتوپلاسمي هستند كه از جسم سلولي خارج مي شوند. انشعابات دندريت ها زياد اما آكسون ها رشته منفرد هستند كه گاهي در طول خود انشعابات متعدد دارند

دندريت ها گيرنده ي نورون ها هستند و اطلاعات يا پيام ها را دريافت مي كنند و به جسم سلولي مي آورند . آكسون ها پيام عصبي را از جسم سلولي به بيرون انتقال مي دهند.

نورون ها بر اساس كارشان به سه دسته حسي، حركتي و رابط تقسيم بندي مي شوند و از نظر كار به سه دسته يك قطبي، دو قطبي و چند قطبي دسته بندي مي شوند.

 

نورون ها در تحريك پذيري و هدايت و انتقال عصبي اهميت دارند.

منظور از تحريك پذيري يك نورون، حساسيت دندريت هاي آن به محرك هاي مختلف است. و اثر اين ويژگي است كه در نورون, پيام يا جريان عصبي به وجود مي آيد. در اين حالت وقتي پيام به وجود مي آيد كه محرك نورن را به آستانه ي تحريك برساند.

ویژگی نورون

قابليت هدايت پيام عصبي: اين ويژگي به نورون امكان مي دهد كه پيام عصبي به مراكز عصبي برسد و حركت دستور از مركز عصبي به اندام هاي عمل كننده فراهم شود

قابليت هدايت پيام عصبي به سيناپس كردن(synapse)نورون ها مربوط مي شود

به محل نزديك شدن رشته هاي عصبي سيناپس مي گويند. جريان عصبي ماهيت الكتريكي دارد اما در محل سيناپس ها با ترشح مواد شيميايي خاص انتقال پيام توسط ناقل هاي شيميايي صورت مي گيرد. يك سيناپس ممكن است فعال كننده يا باز دارنده باشد

 

.

انعكاس

در بدن ما گاهي اوقات كارهايي صورت مي گيرد كه به صورت غير ارادي، بسيار سريع، بدون تفكر و اغلب جهت حفاظت از بخش هاي بدن به كار مي رود به چنين اعمالي انعكاس گفته مي شود.

اعمالي مانند عقب كشيدن دست از جسم داغ، ترشح بزاق با مشاهده غذا، پلك زدن چشم، ريزش اشك در مقابل گرد و غبار وارد شده به آن، عطسه زدن، سرفه كردن، خميازه يا تغيير قطر مردمك چشم در برابر نور از انعكاسها هستند.

در يك عمل انعكاسي، دست كم يك محرك، يك عصب حسي و يك مركز عصبي، يك عصب حركتي و يك اندام عمل كنند، دخالت دارند.

 

مسيري را كه جريان عصبي در هر انعكاس طي مي كند قوس انعكاس (كمان بازتاب) مي گويند.

نخاع مركز بسياري از اعمال انعكاسي است و گروهي از انعكاس ها توسط مغز كنترل مي شوند، مثلا پرش زانو، جمع كردن دست ها انعكاس نخاعي است.

عمل بلع، استفراغ و مكيدن شير (نوزادان) عمل انعكاسي پيچيده ي مغزي است.

 

 

نوعي از انعكاس ها كه توسط قشر مغز كنترل مي شوند اكتسابي هستند و به آنها انعكاس هاي شرطي مي گويند.

در اين نوع انعكاس ها نوعي يادگيري وجود دارد. بسياري از انعكاس هاي شرطي كم كم به صورت يك عادت روزمره مبدل مي شوند.

 

پایان

 

 

 

 

 

مقدمه

مغز انسان شامل نرونهايي است كه تعداد آن‌ها به ده‌ها ميليون می‌رسد. اين نرون‌ها در نواحي مجراي مغز كه هر يك كاركردي تخصصي يافته دارد, انباشته شده‌اند. مغز از قسمت‌های متعددي ساخته شده و هشياري , از ارتباطات بين قسمت‌های مختلف مغز حاصل می‌شود . مخ بزرگ‌ترین بخش مغز است و حدود 7/8 وزن مغز را به خود اختصاص داده است. مخ شامل دو نیمکره‌می‌باشد كه از نظر شكل شبيه به هم هستند. تا مدت‌ها به نظر می‌رسید كه اين دو نیمکره‌ از جهت سازماندهي و كاركرد يكسانند اما با مطالعاتي كه دانشمندان انجام داده‌اند به اين نتيجه رسیده‌اند كه هر نیمکره‌ مغز ويژگي خاص خود را دارد.

ویژگی‌های نیمکره‌ راست مغزسمت چپ بدن را هدايت می‌کند

مركز درك تصاوير و مقررات است.درك رنگ و لحن صدا در اين قسمت است.

قدرت تشخيص چهره‌ها را دارد.قدرت حل معما را دارد.

تخيل و خواب در اين ناحيه اس.قدرت خلاقيت و كشف كردن دارد

ویژگی‌های زنانه دارد.ورزش و حركات موزون بدن در اين ناحيه است

استعداد موسيقي در اين قسمت است.

حس لامسه و درك اشياء به صورت سه بعدي در اين قسمت است

جهت يابي توسط اين قسمت مغز صورت می‌گیرد.

با هنرهاي نقاشي و طراحي سروكار دارد.

مركز احساسات و عشق و دوست داشتن ديگران است.

ادراكات آن كل نگراست.قدرت نظم و طبقه بندي ندارد.

قدرت درك رياضيات و فلسفه را ندارد.مهارت مديريت را بلد نمی‌باشد.

خلاقيت و ذوق هنري دارد

موانع پرورش نیمکره‌ راست.

افكاري كه مانع رشد و تكامل نیمکره‌ راست می‌شوند عبارتند از:

من بايد هميشه جدي باشم.

حق اشتباه كردن ندارم.

من بايد عاقلانه عمل كنم و گرنه....

كاري كه انجام می‌دهم بايد خوشايند ديگران باشد.

اگر از نتیجه‌ی كاري مطمئن نيستم نبايد انجام دهم.

هميشه دنبال رو آدم‌های موفق باشم و شیوه‌ی عمل آن‌ها را تقليد كنم.

بر اين باور باشم كه آدم موفق كسي است كه در انجام كارها

هميشه ساده‌ترین و کوتاه‌ترین راه را برود.

 

 

 

 

راه‌های تقويت نیمکره‌ راست

به مسائل به صورت كلي نگاه كنيد نه جزئي.

سؤال‌های اگر و يا آنگاه را بپرسيد و پاسخ‌های متفاوت پيدا كنيد.

به خود مجال خيال بافي و فكرهاي تخيلي بدهيد.

از گردش در طبيعت لذت ببريد و به اصوات و رایحه‌ها توجه كنيد.

بازی‌های فكري داشته باشيد.

يادگيري را هميشه با كشيدن شكل و طرح انجام دهيد.

نقاشي و طراحي را بياموزيد.

رمان بخوانيد و داستان را به شكل تصوير در ذهن مرور كنيد.

بيشتر نگاه و مشاهده كنيد تا اينكه فقط گوش فرا دهيد.

تصوير آرزوهاي خود را در آينده ببينيد.

به دنبال ارتباطات بين افراد و اشياء و موضوعات باشيد.

بچه‌گانه فكر كنيد و حس زيبا شناسي خود را تقويت كنيد.

در تحقيقات و كارها , قدرت ريسك داشته باشيد.

در رساندن مطلب به ديگران يا درس خواندن از مثال يا استعاره استفاده كنيد.

ديگران را دوست بداريد , احترام بگذاريد و تشكر كنيد.

 

 

ویژگی‌های نیمکره‌ چپ مغز

قسمت راست بدن را كنترل می‌کند.

رياضيات و فلسفه را دوست دارد.

نظم و طبقه بندي كردن را دوست دارد.

هميشه منطقي و تحليل گر با كارها برخورد می‌کند.

با تنوع در زندگي مخالف است.

مركز بهخاطر سپردن كلمات و اعداد است.

مركز حرف زدن و دستور زبان و ترتيب كلمات است.

ويژگي مردانه دارد.

با جزئيات سرو كار دارد.

از انتقاد ديگران هراسان است.

پردازش اطلاعات وطبقه بندي را به عهده دارد.

عجول است و حوصله ندارد.

هر چيز را فقط با حرف زدن توضيح می‌دهد و قدرت توضيح مطالب با مثال و شكل را ندارد.

قدرت تخيل ندارد.

استعداد موسيقي و نقاشي ندارد.قدرت خلاقيت و كشف ندارد.

 

موانع پرورش نیمکره‌ چپ

داشتن عقايد و باورهاي زير مانع از پرورش نیمکره‌ چپ می‌شود:

نظم داشتن در زندگي به معناي محدوديت است(آزادي يعني نداشتن چارچوب)

رياضيات و این‌گونه دروس خسته كننده است و من به هر زحمتي شده نبايد با آن‌ها روبرو شوم.

توجه به جزئيات , تلف كردن وقت است.

نوشتن مطالب در زمان مطالعه , وقت گير است و مرا خسته می‌کند.

راه‌های تقويت نیمکره‌ چپ

كارهاي هر روز را با جزئيات مشخص يادداشت كنيد و برنامه ريزي داشته باشيد.

زمان مطالعه و درس خواندن , خلاصه برداري كنيد.

سعي كنيد هنگام گوش دادن , مطالب را به حافظه بسپاريد..

براي انجام كارها آن‌ها را به مراحل کوچک‌تر تقسيم كنيد و مرحله به مرحله كارها را انجام دهيد.جدول حل كنيد.

مطالعات رياضيات و فلسفه را جزو برنامه‌های خود قرار دهيد.

بازي شطرنج و پازل را تمرين كنيد.افكار منطقي را تقويت كنيد

مهارت‌های مديريتي را بياموزيد.سخنوري و كنفرانس دادن را تمرين كنيد.

در طبيعت براي لذت بردن بيشتر از حس شنوايي استفاده كنيد.

 

يادآوري

به دلايل زير نمی‌توان كاركرد هر نیمکره‌ مغز را بهصورت جداگانه و بدون ارتباط با يكديگر در نظر گرفت:

عدم تقارن نیمکره‌ ها مطلق نيست بلكه يك امر درجه‌ای است.

نواحي مختلفي در مغز هست كه بايد فعاليتشان در هم ادغام شود.

هيچ دليل ديگري در دست نيست كه چرا مغز این‌گونه بايد تكامل يافته باشد.

فراموش نكنيم كه انسان داراي يك مغز باشكوه دو قسمتي است كه هر يك از آن‌ها فعاليت تخصصي خود را دارند.

سخن آخر

علاقه روز افزون دانش روانشناسی به مطالعه كاركرد نیمکره‌ هاي مغز توسط پارادايم (الگو) جديدي بنام نوروفیزیولوژی در حال گسترش است.
دونالدهب , يكي از خلاق‌ترینروان‌شناسان معاصر است كه در اين زمينه تحقيقات فراواني انجام داده .
از جمله كارهاي وي:

بررسي عملكرد نرون‌ها و سيناپسها و چگونگي تأثير آن‌ها بر يادگيري

شرطي شدنمحروميت

 

 

 

 

 

 

آشنایی با بیماری پارکینسون

مقدمه:
بیماری پارکینسون بیماری نسبتاً شایعی است و مردان و زنان به یک اندازه به این بیماری دچار می شوند و هیچ نژادی نسبت به این بیماری در امان نمی باشد.
علت اصلی ایجاد بیماری پارکینسون هنوز به درستی شناخته نشده است. تحقیقات زیادی که در مورد علت ویروسی یا باکتریایی این بیماری انجام شده عدم ارتباط این نوع میکروبها را با بیماری پارکینسون ثابت نمود و بنابراین می توان گفت که پارکینسون یک بیماری عفونی نمی باشد.

 

 

علائم:
مهمترین علائم این بیماری عبارتند از:
- کند شدن حرکات
-سفت شدن دستها و پاها
-لرزش دستها (و گاهی پاها) در هنگام استراحت
-اختلال در وضعیت طبیعی بدن (گردن و تنه بیمار به حالت خمیده قرار گرفته و دستها هنگام راه رفتن حرکت معمول خود را انجام نمی دهند(.

 

نحوه تشخیص:
تشخیص بیماری پارکینسون براساس علائم و نشانه هایی است که پزشک در طی معاینه به آنها پی می برد. آزمایش خون و عکسبردری با اشعه ایکس معمولاً لازم نیست و روشهای اختصاصی مثل انجام سی تی اسکن
یا ام آر آی عموماً در این موارد مفید واقع نمی شوند. در واقع چنین روشهایی اغلب در بیماران دچار پارکینسون نشان دهنده وضعیت طبیعی است.

 

درمان:
درمان بیماری پارکینسون براساس جایگزینی آن مواد شیمیایی در مغز که در این بیماری کاهش می یابد، صورت می پذیرد. ماده شیمیایی اصلی که در بیماری پارکینسون کاهش می یابد “دوپامین” نام دارد که به تدریج و در طی چند سال قبل زا اینکه علائم و نشانه های بیماری آشکار شوند کاهش می یابد.

به بیماران دچار پارکینسون دارویی به نام لوودوپاlevodopa) )داده می شود. اما از داروهای دیگر نیز استفاده می گردد.
فیزیورتراپی ، کاردرمانی و گفتار درمانی می توانند در مراحلی از درمان مورد استفاده قرار بگیرند اما هیچکدام نمی توانند جای درمان دارویی را بگیرند.
هدف از درمان بااین روشها فعال نگه داشتن بدن و اجازه دادن به بیمار به انجام کارهای روزمره اش می باشد.

فیزیوتراپی:
فیزیوتراپی دارای منافع ویژه ای برای بعضی از مشکلات این بیماران می باشد. همچنین می تواند در تقویت روحیه بیمار و در قانع کردن اینکه یک کار فعالانجام می دهد و در درمان خودش نقش مهمی بازی می کند، اثرات مفیدی داشته باشد.

گفتار درمانی:
بسیاری از بیماران از اینکه نحوه صحبت کردنشان فرق کرده است ناامید و خجالت زده می شوند. به تدریج متوجه می شوید که صحبت های بیمار آرام و آهسته شده و قادر به بلند صحبت کردن نمی باشد و شما مدام باید از او بخواهید که حرفش راتکرار کند یا بلندتر صحبت کند. جلمات وی ممکن است بصورت بریده بریده و با شک گفته شوند و هیچ گونه تغییری در زیر و بمی شدت صداها ایجاد نشود.
یک متخصص گفتاردرمانی می تواند با انجام آموزشهایی در صحبت کردن تا حد زیادی به بیمار کمک کند تا ارتباط کلامی آسانتر برقرار کند.

تمرینات ورزشی:
انجام فعالیتها و حرکات ورزشی از اهمیت زیادی برخوردار است زیرا مفصل ها و عضلات حرکت نموده، سفتی بیمار کم شده و وضعیت بدنی او بهتر می شود.
راه رفتن یکی از مهمترین و با ارزش ترین تمرینات ورزشی می باشد. در هنگام راه رفتن باید سعی نمود که پشت را صاف نگه داشت، شانه ها به عقب بروند و سر راست نگه داشته شود. واضح است که باید بیمار از راه رفتن روی زمین ناهموار، برفی و خیس اجتناب نماید.

 

 

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







:: موضوعات مرتبط: علوم، ،
:: برچسب‌ها: هشتم,

نویسنده : تاریخ : دو شنبه 3 دی 1395

< size="2">



تمام حقوق اين وبلاگ و مطالب آن متعلق به همراه درس مي باشد.